گفتند کارتان، همه گفتیم نوکریم
چون بار عشق را به سر شانه می بریم
ما را اگر چه بازی دنیا خراب کرد
اما به لطف روضه ی ارباب بهتریم
از هر چه بگذری سخن دوست خوشتر است
پس می شود به عشق تو از هر چه بگذریم
فرقی نمی کند چه کسی با چه منصبی
در پای سفره ات همه با هم برابریم
گریه زبان مادری نوکران توست
احساس می کنم همه با هم برادریم
مشهدی عباس رشیدی فرزند علیجان از معمرین راوند بوده که تا حدود 115 سال نموده است.منزل او مقابل مسجد ملا ( حوالی تکیه حضرت ابوالفضل علیه السلام ) بود و هنوز نغمه روضه خوانی او در گوشم طنین انداز است.
18 ساله بوده که در صبحگاهی تلخ در باغ ارباب فردی از گماشتگان ارباب از روی شوخی ماشه تفنگ را بر روی چشمان او می کشد و برای همیشه وی را از نعمت بینایی محروم می سازد.مجرم که غضنفر نام داشته متواری شده و ارباب هم بعد از دو ماه عهد و پیمان را فراموش کرده و مشهدی عباس را
از باغ بیرون می کند.
دربی ار نعمت بر روی او بسته شده و دربی دیگر از رحمت باز می شود و با هوش سرشار خود زندگی را ادامه می دهد و می گذراند.چنان معنویتی داشت که نماز شب او حتی در شبهای سرد زمستانی در حالی که صدای مهیب زوزه گرگان تهدیدی برای جان او بوده ترک نمی کرده است. هر شب به مسجد ملا می رفت و نماز شب خود را می خواند.
همواره دعا می کرد که خوار نشود و شبی بیمار می شود و صبحگاه به قافله یا حسین گویان می پیوندد.....السلام علیک یا ابا عبد الله الحسین
ای تو را از خدا سلام حسین
وی نبی را بهین کلام حسین
دوست دارم که لحظۀ آخر
با تو عمرم شود تمام حسین
راوند در رهگذر تاریخ...برچسب : نویسنده : rahavanda بازدید : 308